عشق پوشالی به پسر شیطان صفت تهرانی آینده دختر بیچاره را نابود کرد

دختر جوان می‌گوید بعد از آشنایی با متهم گمان می‌کرد از تنهایی نجات پیدا کرده است اما آن پسر از او سوءاستفاده کرد.

عشق پوشالی به پسر شیطان صفت تهرانی آینده دختر بیچاره را نابود کرد
کدخبر : 7513
پایگاه خبری تحلیلی گشتنی نیوز :

شعله دختر جوانی است که از پسری شکایت کرده و مدعی است پسر به او تعرض کرده و پول‌هایش را برداشته است. شعله در مدتی که به دادگاه می‌آمد تنها بود و کسی کمکش نمی‌کرد. او از اینکه چرا تنهاست و چرا به او تعرض شده است می‌گوید.

*چرا همیشه تنها به دادگاه می‌آیی؟

وقتی نوجوان بودم مادرم را از دست دادم. پدرم با زن دیگری ازدواج کرد و 4 فرزند از آن زن دارد. من خیلی تنها بودم، درس خواندم دانشگاه قبول شدم و به تهران آمدم، بعد از آن هم دیگر برنگشتم. پدرم هم دنبالم نیامد. تماسی هم با هم نداریم.

*چرا؟

او دوست نداشت من با آنها زندگی کنم. نامادری‌ام از حضور من در آن خانه ناراحت بود. هم به خودم می‌گفت و هم به پدرم؛ اما پدرم از ترس آبرویش من را از خانه بیرون نمی‌کرد، بعد که دانشگاه قبول شدم خیالش راحت شد. گفت برو دنبال زندگی خودت. او دیگر با من تماسی نگرفت من هم وابستگی‌ای به او ندارم.

*پدر و مادرت اختلافی با هم داشتند؟

مادرم از وقتی یادم می‌آید مریض بود، به همین خاطر هم فقط من را به دنیا آورد. بعد هم که فوت کرد. پدرم هنوز چهلم مادرم نشده بود با نامادری‌ام ازدواج کرد. راستش من فکر می‌کنم آنها از قبل با هم رابطه داشتند. به هر حال خیلی وقت بود که مادرم را فراموش کرده بود.

*با رامین چطور آشنا شدی؟

من در یک شرکت کارمند هستم. یک زیرزمین اجاره کردم و آنجا زندگی می‌کنم. رامین را در محل دیدم و آشنا شدم، فکر می‌کردم می‌خواهد با من ازدواج کند. اما اشتباه می‌کردم او فقط قصد داشت از من سوءاستفاده کند.

*چه مدت با رامین آشنا بودی؟

ما 6 ماه بود همدیگر را می‌شناختیم. فکر کردم چه آدم خوبی پیدا کرده‌ام و از تنهایی نجات پیدا می‌کنم اما اشتباه می‌کردم و هنوز هم تنها هستم.

*شغل رامین چیست؟

رامین کافی‌نت دارد. در رفت و آمدهایمان به من ابراز علاقه می‌کرد. وقتی از زندگی خانواده‌ام گفتم قبول کرد با همه بی‌کسی‌هایم کنار بیاید، او گفت من را دوست دارد و اینکه کسی را ندارم برایش مهم نیست. من هم فکر می‌کردم مرد رویاهایم را پیدا کرده‌ام. به او گفتم می‌توانیم در خانه‌ای که من اجاره کرده‌ام زندگی کنیم، یک روز به بهانه اینکه خانه را ببیند همراهم آمد. صاحب‌خانه‌ام که زنی بسیار مقید و مهربان است در خانه نبود، من در ساختمان تنها بودم. وقتی رامین وارد خانه شد به من حمله کرد و...

*بعد از حادثه با او صحبت کرده‌ای؟

انگار آدم دیگری شده، به من می‌گوید آبرویت را می‌برم و کاری می‌کنم دیگر نتوانی در آن محل بمانی. البته من هم به قاضی گفته‌ام و قاضی هم به رامین گفته اتهامش را از این سنگین‌تر نکند.

*آیا حاضری رضایت بدهی؟

او حتی از من عذرخواهی هم نکرده است، چرا باید رضایت بدهم؟ او از تنهایی و بی‌کسی من سوءاستفاده کرد، من دختر سالمی‌ هستم و سعی کردم با همه مشکلاتی که دارم زندگی شرافتمندانه‌ای برای خودم درست کنم. رامین حق نداشت این‌طور به من ظلم کند.

 

آیا این خبر مفید بود؟
اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    ارسال نظر:

    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان